به گزارش خبرگزاری حوزه، متن درس اخلاق از سلسله مباحث اخلاقی حضرت آیت الله سبحانی به این شرح است:
در جلسهی قبل عرض کردیم که حکماء می گویند: «تعریف انسان، حیوان ناطق است» علماء اخلاق می گویند: «خیر، بلکه باید علاوه بر آن، "غرائز و تمایلات" را هم به تعریف انسان اضافه کنیم» زیرا اینها هم بُعدی از ابعاد انسان است، عرض کردیم قرآن کریم به هر دو -هم به تفکر و هم به تقوا و بی تقوایی- اشاره کرده است.
از نظر آیات و روایات هر دو تعریف، ناقص است. حتی اگر بگوییم: «الانسان حیوان ناطق و له غرائز علیی و سفلی، غرائض علیی مثل: عدالت خواهی و نیکی و غرائز سفلی مانند: الکذب»؛ از نظر آیات و روایات، دو چیزِ دیگر هم باید اضافه شود:
اوّلا علّت باید شناسایی شود، علّت وجود انسان چیست؟ مِن اینَ؟ از کجا آمده است؟ باید منشأ وجود خودش را بشناسد، اگر نشناسد مانند کتاب خطّی می ماند که از اوّلش چند صفحه افتاده باشد که انسان نمی داند این کتاب چیست؟ لذا پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربّه » شناساییِ بهترِ انسان به نفس خود در گروِ شناساییِ خداست یعنی در واقع خودشناسی در صورتی کامل می شود که خدا را بشناسد، ریشه وجود خودش را بشناسد، اگر ریشهی وجود خودش را نشناسد ناقص است.
ثانیاً: علاوه بر این، «غایت و غرض از خلقت» نیز باید روشن شود که برای چه آفریده شده؟ قرآن می فرماید: ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون﴾؛ بنابراین در تعریفِ کاملِ انسان، علاوه بر جنس و فصل و علاوه بر غرائز عُلیی و سُفلی، شناختنِ مبدأ و غایت نیز، یکی از مکمّلات است، لذا حدیث می فرماید: «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربّه»
در منطق آمده است: یک عکس مستوی داریم و یک عکس نقیض داریم و عکس نقیض مانند اصلش صادق است، عکسِ نقیضِ این حدیث چیست؟ عکس نقیضش عبارت است از: «من لم یعرف ربّه لم یعرف نفسه» عکس نقیضش این است، یعنی تا خدا را نشناسد خود را نشناخته است، چون تا خدا را نشناسد مبدأ را نشناخته است و تا خدا را نشناسد غایت را نشناخته است، شناختِ کامل، این است که انسان در دوّامهی پنج چیز قرار قرار گیرد: جنسش، فصلش، غرائزش، علّت تامّه اش که او را به وجود آورده و غایتی که برای او آفریده شده است.
جلسه ی بعد بحث خواهیم کرد که مادّی ها یک بیانی دارند که هر چه انسان بخواهد کامل شود باید از غیر خود، تمام علائق را قطع کند، اصالة الانسان از دید مادّی ها یعنی به خودش اصالت بدهد و از غیر خود، علاقه را قطع کند و لذا سه نوع علاقه را قطع کرده اند: از جمله خداشناسی، گفته اند تعلّق انسان به خدا تعلّق انسان به غیر است و همچنین گفته اند: تعلّق انسان به مالکیت تعلّق به غیر است، بعد آمده اند سراغ "زن" و دیده اند: تعلّقِ به زن، تعلّق به غیر است امّا ترکش موجبِ آشفتگی می شود لذا "زن" را استثناء کرده اند، این دو تای اوّل را کمونیست ها اصرار دارند که کمال انسان این است که به غیر متعلّق نباشد، انسان کامل آن است روی پای خودش بایستد و هر نوع تعلّق به غیر را قطع کند در حالی که قرآن عکس آنرا می گوید، آنها می گویند: "خدا فراموشی خود گرایی است" در حالی که قرآن می گوید: "خدا فراموشی خود فراموشی است": ﴿نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم﴾ ان شاءالله در جلسه بعد همین موضوع را می شکافیم.